اگر بچه هایتان را دوست دارید اجازه بدهید کمی سختی بکشند
 
نصیحت نامه
نوشته های خودم
 

اگر بچه هایتان را دوست دارید اجازه بدهید کمی سختی بکشند

نسل سوخته  ، یا همان نسل پوست هندوانه خور ، نسلی که زمانی که کودک بود پدر سالاری بود و حالا که خود پدر شده فرزند سالاری است ، این نسل به خاطر این که می خواست به نوعی اشتباهات پدر و مادر خود را تکرار نکند و به فرزند و یا فرزندانش بها بدهد و احساسات آنان را جریحه دار نکند و اجازه ندهد تا کمبودهایی را که احساس کرده فرزندانش نیز احساس کنند . در یک جایی دچار اشتباه شد و به مشکل برخورد کرد  ، این نسل دهه ی پنجاه ، بدون در نظر گرفتن عدالت و تعادل و ملاحظات تربیتی ، از ترس این که از جلو بام نیفتد ، آن قدر عقب عقب رفت تا از عقب بام افتاد و حالا که افتاده داد و فریادش به آسمان است که ما بدشانس هستیم و قدیم برده ی پدر و مادر بودیم و حالا برده ی فرزند .

به نظر من هم پدر و مادرهای قدیم اشتباه کردند و هم ما اگر آنان کودکان را به حساب نمی آوردند ، ما هم در حد توانمان بیش از اندازه به کودکان رسیدگی کردیم و توقع آنان را بالا بردیم ، خودمان کمتر خوردیم تا آنان بیشتر بخورند ، بیشتر صرفه جویی کردیم تا آنان بیشتر بریز و بپاش کنند .

در صورتی که کودکان نیز باید با مشکلات و سختی ها آشنا شوند تا وقتی وارد جامعه شدند با برخورد با اولین مشکل دچار سرخوردگی و یأس نشوند .

اگر همیشه آسایش و راحتی باشد زندگی دچار یکنواختی و سکون می شود ، اگر پیاده راه رفته و خسته شده باشیم آن وقت نشستن در اتومبیل بدون در نظر گرفتن مارک و مدل آن برایمان لذت بخش است ، همان گونه که زمانی که به آب و یا غذا دسترسی  نداریم ، به نازل ترین آن نیز قانعیم .

من تصور می کنم که هیچ اشکالی ندارد که فرزندانمان را از همان کودکی عادت دهیم تا احترام به پدر و مادر را فرا بگیرند ، یادبگیرند به بزرگتر خود احترام بگذارند ، این رفاقت با بچه هایمان نیست که ما آنان را (شما) خطاب کنیم و آنان ما را (تو) ،کودکان باید از همان اوایل کودکی یاد بگیرندکه اگر پدر و مادر وظیفه ی رسیدگی به آنان را دارند ، آنان نیز در مقابل وظایفی دارند . این همه کتاب های روانشناسی ، این همه کلاس های مشاوره و این همه نکاتی که در مورد رفتار با کودکان وجود دارد ، شاید به درد هر خانواده ای نخورد ، چون هر خانواده فرهنگ خاصی را دارد و یک فرمول خاص برای تربیت نمی تواند مثمر ثمر باشد . ببینید بزرگان دین ما چقدر حکیمانه آموزش می دهند که چگونه با فرزندانمان برخورد کنیم . می گویند پدر و مادر باید سن فرزندان خود را به  سه مرحله تقسیم کنند . از بدو تولد تا هفت سالگی ، از هفت سالگی تا چهارده سالگی و از چهارده سالگی تا بیست و یک سالگی .

مرحله ی اول : در این سن کودکان (عزیز) خانه هستند . و باید بدانند که پدر و مادر آنان را دوست دارند و دوست داشتن را در گفتار و رفتار پدر و مادر ببینند و حس کنند .در این سن کودک تمام اصول تربیتی و آموزشی را از طریق بازی و برخوردهای مهربانانه در می یابد و حتی به صورت تفننی در انجام کارهای خانه نیز نقش آفرینی می کند ، انداختن سفره ی غذا و جمع آوری آن و پوشیدن لباس و کارهایی دیگر که در خور و توان کودک است .

مرحله دوم : دراین مرحله کودکان (فرمانبر) خانه هستند و همانطور که در مرحله ی اول یاد گرفته اند باید ضمن داشتن احترام و عزت ،  و این احساس که پدر و مادر همچنان آنان را دوست دارند ، و آنان نیز در برابر والدین و خانواده وضایفی دارند ، وظیفه ی خود راکه ابتدا ،  انجام تکالیف مربوط به خود است به خوبی انجام داده و ازدستورات بزرگترها نیز پیروی کنند و باید ضمن القای این حس که مهم تر شده اند ، یاد بگیرند که نقش آنها در زندگی پررنگ تر شده و مسئولیتشان بیشتر . مثلا اگر خرید جزیی خواسته شده و یا درخواست مورد نظر پدر و مادر را انجام ندهند امروز نهار و یا شام خانه دچار اشکال می شود . 

مرحله سوم : در این مرحله فرزندان (وزیر) خانه هستند و همانگونه که مشهود است کودک که حالا نوجوان است و به سوی جوانی گام برمی دارد ضمن دانستن این موضوع که علی رغم کمتر شدن بوس و کنارهای دوران کودکی ، هنوز مورد علاقه ی پدر و مادر هست ، و او نیز باید به پدر و مادر و فرهنگ خانواده احترام بگذارد، باید بداند که به یکی از ارکان و پایه های خانواده تبدیل شده و در هر تصمیم گیری ، اعم از تصمیمات ساده مانند رفتن به مهمانی و یا تصمیمات مهم تر مانند ، مسافرت ، خرید خانه و یا اتومبیل  و یا هرکاردیگری که به خانواده مربوط هست ، با او مشورت می شود و نظر او در کارها برای خانواده مهم است . بنابراین تنها به خاطر این که کودکانمان ناراحت نشوند ، آنان را دور از مشکلات خانواده نگه نداریم ، و نیز به یکبارگی سیل مشکلات را هم بر سر شان نریزیم که دچار یأس و نا امیدی شوند . در هر صورت کودکان ما اگر گاهی سختی بکشند  قدر زندگی را بهتر خواهند دانست . این تنها یک نظریه ی کلی است و ناگفته پیداست که تربیت هر گلی مخصوص آن گل است و مسلم باغبانی گل های بهتری را پرورش می دهد که راجع به گل های مختلف شناخت بیشتری داشته و ضمن علاقه مندی به گل ها بیشتر نسبت به تربیت آنان کوشا باشد . والسلام 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نصیحت نامه و آدرس s.j.rakebian.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 57
بازدید هفته : 70
بازدید ماه : 135
بازدید کل : 48316
تعداد مطالب : 66
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1